سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته
 
قالب وبلاگ

سلام دوستان عزیز و قدیمی

خیلی بی مقدمه شروع میکنم....!!!

هیچی دیگه بعد از مدتهااااااااااااا وبلاگمو باز کردم و دلم برای همه چیز تنگ شد!

کلا گذر زمان و درگیری های زندگی ، آدمو از خیلی سرگرمی ها و علاقه های شخصیش دور میکنه.

ولی خوبه گاهی آدم برای خودش باشه و به سرگرمی های مورد علاقه اش بپردازه.

اگه از حال ما خواسته باشین خوبیم خداراشکر همه چیز عالییییییییه. البته عالی به معنای راضی به رضای خدا بودن و همه چیزو مثبت دیدن نه اینکه هیچ مشکلی نباشه چون مسلمه که زندگی هییییییچ کس بدون مشکل نیست.

آقا محمدطه های ما 3 سالش شد و مردی شد واسه خودش.

بحث حمایت از تولید ملی و فرزندآوری که خیلی مورد تاکید آقا است را ما هم داریم اهمیت میدیم بشدت!!

ولی مثل اینکه خواست خدا نبود و بچه دوم ما نخواست این دنیا را ببینه و بقول دوستان شدم مادر شهید!! داغش خیلی سخت بود ولی حتما خیری درش بوده. الهی رضی بقضائک 

راجع به تولیدملی هم خیلی دلم پره.هرچند تو این مدت خیلییییییی جنس های تولید داخل دیدم که عالیییییی تر از مشابه خارجیش بودن ولی بازم ضعف ها و حتی خلأ هایی وجود داره که جای کار داره.از خیلی چیزای مورد علاقم گذشتم و پا روی دلم گذاشتم که پول از مملکتم خارج نشه و جوون های مملکتم بیکار نشن و حرف آقام روی زمین نمونه. خیلی سخته .... گاهی اوقات واقعا سخته خب ...یه چیزی را عاشقش بشی که بخری بعد ببینی ایرانی نیست. ولی لذتش به اینه که خدا حواسش هست و داره میبیندت....

خیلی دوست دارم بدونم دوستان قدیمی چیکارمیکنند و در چه حالی هستند.وبلاگ ها هم خیلی وقته آپ نشدن.بیاین زود بیاین خبر بدین از حال و اوضاعتون.

منتظرم....

دعا کنید برامون.....


[ سه شنبه 96/6/28 ] [ 4:34 عصر ] [ دلنوشته ] [ گل واژه ها () ]

چند سطری پای درد دل تازه مادرها بنشینید و اگر مادر نیستید قدر داشته هایتان را بدانید و اگر مادر هستید بدانید که همدردهای زیادی دارید!


چند ساعت خواب پیوسته


بزرگ‌ترین آرزوی همه مادرانی که در طول شب به شیرخوارشان شیر می‌دهند، همین است: چند ساعت خواب پیوسته. اصلا مهم نیست که نوزاد عزیز شاید 12 ساعت هم بخوابد. وقتی قرار باشد هر یک ساعت یک بار بلند شوی و بچه را شیر بدهی و آروغ بگیری و دوباره بخوابانی، همه آن 12 ساعت کوفت آدم می‌شود! طوری که آدم آرزو می‌کند فقط 4 ساعت بخوابد، اما پیوسته. آرزویی که رسیدن به آن برای بعضی‌ها 6 ماه، بعضی‌ها یک سال و بعضی‌ها چند سال طول می‌کشد. بهشت خودش را دو دستی تقدیم زیر پای این گروه آخر می‌کند!



یک لیوان چای داغ


همیشه ماجرا از "یه لیوان چایی بخورم، حالم جا بیاد!" شروع می‌شود. درست بعد از ریخته شدن چای در لیوان همه اتفاقات ممکن رخ می‌دهد. بچه شیر می‌خواهد، پوشکش را خراب می‌کند، دلش درد می‌گیرد، بازی می‌خواهد و... ماجرا وقتی تمام می‌شود که چای در لیوان یخ زده. اغلب مادرها پس از دو سال به یخ‌چای (ice tea) به جای چای داغ عادت می‌کنند!



استفاده از چنگال


یک دست مادر متعلق به خودش نیست، مال بچه است. مادرها در سال اول تولد کودک‌شان یاد می‌گیرند که همه چیز را با یک دست بخورند. هر مادری وقتی یاد گرفت استیک نیم‌پز را با یک دست و فقط با یک قاشق آن هم به صورت سرپایی بخورد، از دانشگاه مادری در رشته زندگی با یک دست فارغ‌التحصیل می‌شود و آن وقت است که می‌تواند دوباره چنگال را در آغوش بگیرد! توصیه ما این است که در این یک سال از بشقاب‌های لبه‌دار استفاده کنید که مجبور نباشید برای قاشق آخر پلو در بشقاب با خودتان کشتی بگیرید!



دستشویی آرام


همه مادرها بعد از چند هفته اول یاد می‌گیرند که برای دستشویی باید از قبل برنامه ریخت! باید بچه را شیر داد، آروغ گرفت، پوشکش را عوض کرد، آرام کرد، سرگرم کرد و بالاخره او را برای چند ثانیه روی زمین گذاشت و به سمت دستشویی دوید. کافی است در سریع‌ترین حالت ممکن مثانه و روده را تخلیه کرده و در هر ثانیه 3 بار بگویید "الان میام مامان!" و خونسرد باشید! چند سال دیگر شاید بتوانید یک دستشویی با آرامش را تجربه کنید. آرزو که بر مادران عیب نیست.



نماز یک نفره


ماه‌های اول مشکل فقط گریه بچه است که از رکعت اول شروع می‌شود و تا پایان رکعت چهارم همه همسایه‌ها را جلوی در خانه می‌کشاند. بعد که بچه یاد گرفت چهار دست و پا برود و خودش را به چادر برساند، خوردن مهر و تسبیح، کشیدن چادر مامان، خوابیدن روی جانماز و بعدها سوار شدن روی کول مادر در سجده هم اضافه می‌شود. آن وقت است که آدم می‌گوید "یاد آن نمازهای تک‌نفره به خیر!"



حمام بیشتر از 5 دقیقه


یعنی توقع در این حد! سطح آرزو این قدر بالا! حمام رفتن در یکی دو سال اول بچه‌داری، یک جور تشریفات تجملی محسوب می‌شود. حتی بچه‌ای که خواب باشد هم مادر را در حمام راحت نمی‌گذارد و هر صدایی (هواکش، شر شر آب، لوله‌ها و...) مادر را دچار توهم "بچه‌ام داره گریه می‌کنه" می‌کند. در نهایت با کمک ابر و باد و مه و خورشید و بابای بچه نمی‌شود روی بیشتر از 5 دقیقه حساب کرد. لیف و کیسه و سنگ پا را بگذارید برای بعد از 3-2 سالگی بچه‌تان!



سفرهای شگفت‌انگیز


کویرنوردی؟ جنگل‌نوردی؟ شهرهای باستانی؟ روستاهای بکر؟ کربلا؟ مکه؟ شوخی نکنید! این جور خواسته‌ها برای قبل از بچه‌دار شدن امکان‌پذیر بود، اما حالا در حد آرزو هستند. برای سفر با بچه، باید به هزار چیز فکر کنید. از آب آشامیدنی و هتل و تخت تمیز و ملحفه بگیر تا دستشویی و محل تعویض و مارک پوشک و آب جوش. با این حساب مجبورید دور سفرهای هیجان‌انگیز را خط بکشید. بهتر است تا چند سال آینده تبلیغات تورهای گردشگری را که برای‌تان اس‌ام‌اس می‌شود فوری پاک کنید.



خوش‌تیپی


ناخن‌های بلند پر و پای بچه را خط می‌اندازند. آرایش صورت مانع بوس کردن صورت بچه می‌شود. گره روسری که اصولا باید زیر چانه باشد، می‌رود تا فرق سر بس که بچه روی سر مادر رژه می‌رود. 2 تا ساک و یک کیف و 2 تا کیسه و اسباب بازی و کریر بچه هم که آویزان آدم باشد، دیگر تیپی نمی‌ماند. آماده کردن یک بچه فراری از لباس هم آن قدر از آدم انرژی می‌برد که همیشه مادرها خیس از عرق از خانه بیرون می‌آیند! توقع دارید با این وضع خوش‌تیپ هم باشید؟!


 

بدون خواندن این حرف از این صفحه بیرون نروید!


مادری سخت است. مادرهای زیادی هستند که همین چیزهای ساده برای‌شان آرزوهای دست‌نیافتنی هستند. اما کافی است از هر کدام‌شان این سوال را بپرسید "حاضر بودی بچه‌ات نبود و این چیزها رو داشتی؟" من به شما می‌گویم؛ جواب همه‌شان یک "نه!" بزرگ است. مادری سخت است، اما بیشتر از آن شیرین. شیرینی کودک دلبند، همه این سختی‌ها را برای مادر تبدیل به خاطرات بامزه‌ای می‌کند که با هم بگوییم و بخندیم!



[ یکشنبه 94/3/24 ] [ 12:49 عصر ] [ دلنوشته ] [ گل واژه ها () ]

به نام خدای مهربون

سلام

ممنون از دوستانی که توی پست قبلی تبریک گفتن و ممنون از دوستانی که فقط خوندن و رفتن!

دوستان درخواست دیدن عکس پسرم رو داشتن . به روی چشم. هر چند پسر من به این راحتی ها عکس و امضا به کسی نمیده ! ولی خب شما فرق دارین!

پسرم وقتی بدنیا اومد اینقدری بود


حالا اینقدری شده


و البته خیلی هم خوش خنده


تازگی ها درس خون هم شده


ولی وقتی میخوابه دلم برا شیطونی هاش تنگ میشه


انشالا همیشه با آرامش بخوابی مامانی.....

انشالا سایه بابای مهربون و دوست داشتنیت همیشه بالا سرت باشه مامانی....

الان یه ملتی رو با نمایش تصویرت شادمان نمودی مامانی..شوخی


پ.ن 1: فکر نمیکردم مادر بودن اینقدر سخت باشه. دعا کنید خدا بهمون صبر بده. همیشه میگفتم اصل مادر بودن به اینه که زایمانت طبیعی باشه!! وقتی سزارین بشی و درد زایمان رو تحمل نکنی که هنر نکردی! برا همین وقتی مادر شدم خدا رو شکر کردم ! ولی الان میبینم خیر ! اصل مادر بودن به خیلی چیزای دیگه است. خدا کمکم کنه.....

پ.ن 2: دوست دارم دوستانم مثل قبل ترها با نظراتشون خوشحالم کنند. میدونم که میخونین و میرین . یه اثری هم از خودتون بزارینشوخی

پ.ن 3: همین.....


[ دوشنبه 93/10/29 ] [ 10:37 عصر ] [ دلنوشته ] [ گل واژه ها () ]

سلامی به گرمی و شیرینی شیرین ترین شیرینی زندگی!

خدای بزرگ لطفش رو به ما تموم کرد و تو یکی از روزهای زیبای تابستان 93 یه کوچولوی ناز و خوشگل به ما عطا کرد و شیرینی زندگی ما را دو چندان کرد.....

ثمره ی وجود من و پدر مهربونش...

یه کوچولوی مهربون و دوست داشتنی....

اسمشو گذاشتیم محمد طه تا انشاالله خلق و خوی صاحب اسمش رو بگیره و الگوگیری کنه....

نمیدونید مادر بودن چه لذتی داره وقتی میبینی روز به روز بچت رشد میکنه و بزرگ میشه و تو داری از وجود خودت بهش میخورانی که اینطور بزرگ میشه...

وقتی میبینی با شنیدن صدات لبخند میزنه و میخنده از ته وجودت ذوق میکنی و لذت میبری از زندگی...

وقتی تو چشمات نگاه میکنه و به حرفات گوش میکنه انگار تمام دنیا رو بهت دادن...

وقتی گریه میکنه و یه درخواستی ازت داره و با برآورده کردن درخواستش آرومش میکنی انگار تو آسمونا داری پرواز میکنی!....(نکته پرانتزی!: من و بابای پسرم با گریه کردن جوجومون میخندیم! گریه هاش خنده آوره خب!)

خدایا شکرت که ما زن هستیم و میتونیم مادر باشیم....میتونیم سرمون رو بالا بگیریم و با افتخار بگیم مادریم!....خدایا شکرت.....

دوست جونام ! بچه داری خیلی سخته ، تربیت یه موجود بزرگ که اشرف مخلوقاته خیلی مهمه و دشوار. دعا کنید از پسش بربیاییم.....

دوست جونا ! خیلی قدر پدر و مادر و خصوصا مادرهاتون رو بدونید خیلیییییییییییی. آدم تا مادر نشه نمیفهمه چه خبره.خیلی زحمت کشیدن مادرهامون خیلیییییی

"ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماما"


[ شنبه 93/8/3 ] [ 12:38 عصر ] [ دلنوشته ] [ گل واژه ها () ]

در ایام تبلیغات انتخابات پیامی بارها از دوستان بدست من رسید که بسیار مرا در حیرت فرو برده بود. این که کجای این پیام حیرت انگیز بود، خودتان متوجه خواهید شد. پیام این است:


شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید:
- بین دو حاکم در تردیدم، چه کنم؟
- عادل، صادق، فقیه و با تقواترین را انتخاب کن!
- اگر به تشخیص نرسیدم؟
- ببین افراد متدین به کدامیک متمایل اند.
- اگر نفهمیدم؟
- بنگر به مخالفان آئین ما ، کدام یک را بیشتر می پسندند، او را کنار بگذار و ببین کدام بیشتر خشمگینشان می کند، او را برگزین.
اصول کافی- جلد 1 ص 67-68


و بعد از این روایت معمولا در پیام ها، جمله ای از یکی از خبرگزاری های خارجی یا اشخاص مخالف با جمهوری اسلامی در مخالفت و تشویه چهره یکی از کاندیداهای محترم نقل می شد. بنده شک ندارم که طرفداران این کاندیدا عموما افرادی متدین، ولایتی و درستکار هستند و در تبلیغات خود غالبا به نیت کسب رضای الهی عمل می کردند و دقیقا همین منشأ تحیر بنده شده بود. طبق سند حدیث که در انتهای روایت ذکر شده (که این آدرس مربوط به کتاب کافی طبع قدیم است)، روایت، روایتی است مفصل در باب اختلاف حدیث در کتاب فضل علم اصول کافی که روایت و ترجمه آن (مرحوم کمره ای) در ذیل می آید:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنْ رَجُلَیْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَیْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِی دَیْنٍ أَوْ مِیرَاثٍ فَتَحَاکَمَا إِلَى السُّلْطَانِ وَ إِلَى الْقُضَاةِ أَ یَحِلُّ ذَلِکَ قَالَ مَنْ تَحَاکَمَ إِلَیْهِمْ فِی حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاکَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ وَ مَا یَحْکُمُ لَهُ فَإِنَّمَا یَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ کَانَ حَقّاً ثَابِتاً لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُکْمِ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ یُکْفَرَ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ قُلْتُ فَکَیْفَ یَصْنَعَانِ قَالَ یَنْظُرَانِ إِلَى مَنْ کَانَ مِنْکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْکَامَنَا فَلْیَرْضَوْا بِهِ حَکَماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً فَإِذَا حَکَمَ بِحُکْمِنَا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکْمِ اللَّهِ وَ عَلَیْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّهِ قُلْتُ فَإِنْ کَانَ کُلُّ رَجُلٍ اخْتَارَ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِنَا فَرَضِیَا أَنْ یَکُونَا النَّاظِرَیْنِ فِی حَقِّهِمَا وَ اخْتَلَفَا فِیمَا حَکَمَا وَ کِلَاهُمَا اخْتَلَفَا فِی حَدِیثِکُمْ- قَالَ الْحُکْمُ مَا حَکَمَ بِهِ أَعْدَلُهُمَا وَ أَفْقَهُهُمَا وَ أَصْدَقُهُمَا فِی الْحَدِیثِ وَ أَوْرَعُهُمَا وَ لَا یَلْتَفِتْ إِلَى مَا یَحْکُمُ بِهِ الْآخَرُ قَالَ قُلْتُ فَإِنَّهُمَا عَدْلَانِ مَرْضِیَّانِ عِنْدَ أَصْحَابِنَا لَا یُفَضَّلُ وَاحِدٌ مِنْهُمَا عَلَى الْآخَرِ قَالَ فَقَالَ یُنْظَرُ إِلَى مَا کَانَ مِنْ رِوَایَتِهِمْ عَنَّا فِی ذَلِکَ الَّذِی حَکَمَا بِهِ الْمُجْمَعَ عَلَیْهِ مِنْ أَصْحَابِکَ فَیُؤْخَذُ بِهِ مِنْ حُکْمِنَا وَ یُتْرَکُ الشَّاذُّ الَّذِی لَیْسَ بِمَشْهُورٍ عِنْدَ أَصْحَابِکَ فَإِنَّ الْمُجْمَعَ عَلَیْهِ لَا رَیْبَ فِیهِ وَ إِنَّمَا الْأُمُورُ ثَلَاثَةٌ أَمْرٌ بَیِّنٌ رُشْدُهُ فَیُتَّبَعُ وَ أَمْرٌ بَیِّنٌ غَیُّهُ فَیُجْتَنَبُ وَ أَمْرٌ مُشْکِلٌ یُرَدُّ عِلْمُهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَلَالٌ بَیِّنٌ وَ حَرَامٌ بَیِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ بَیْنَ ذَلِکَ فَمَنْ تَرَکَ الشُّبُهَاتِ نَجَا مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ ارْتَکَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَکَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُ قُلْتُ فَإِنْ کَانَ الْخَبَرَانِ عَنْکُمَا مَشْهُورَیْنِ قَدْ رَوَاهُمَا الثِّقَاتُ عَنْکُمْ قَالَ یُنْظَرُ فَمَا وَافَقَ حُکْمُهُ حُکْمَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ خَالَفَ الْعَامَّةَ فَیُؤْخَذُ بِهِ وَ یُتْرَکُ مَا خَالَفَ حُکْمُهُ حُکْمَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ وَافَقَ الْعَامَّةَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ رَأَیْتَ إِنْ کَانَ الْفَقِیهَانِ عَرَفَا حُکْمَهُ مِنَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ وَجَدْنَا أَحَدَ الْخَبَرَیْنِ مُوَافِقاً لِلْعَامَّةِ وَ الْآخَرَ مُخَالِفاً لَهُمْ بِأَیِّ الْخَبَرَیْنِ یُؤْخَذُ قَالَ مَا خَالَفَ الْعَامَّةَ فَفِیهِ الرَّشَادُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَإِنْ وَافَقَهُمَا الْخَبَرَانِ جَمِیعاً قَالَ یُنْظَرُ إِلَى مَا هُمْ إِلَیْهِ أَمْیَلُ حُکَّامُهُمْ وَ قُضَاتُهُمْ فَیُتْرَکُ وَ یُؤْخَذُ بِالْآخَرِ قُلْتُ فَإِنْ وَافَقَ حُکَّامُهُمُ الْخَبَرَیْنِ جَمِیعاً قَالَ إِذَا کَانَ ذَلِکَ فَأَرْجِهْ حَتَّى تَلْقَى إِمَامَکَ فَإِنَّ الْوُقُوفَ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ خَیْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِی الْهَلَکَاتِ‏

عمر بن حنظله گوید: از امام ششم (ع) پرسیدم: دو مرد از هم مذهبان ما در باره دین یا ارث اختلاف کنند، نزد سلطان وقت یا قاضیان معروف به محاکمه روند، آیا حلال است این کار؟

فرمود: هر که به حق یا ناحق نزد آنها به محاکمه رود پیش طاغوت به محاکمه رفته با اینکه خدا فرمان داده به طاغوت کفر ورزند و پشت کنند، خداى تعالى فرماید (23 سوره 4): «مى‏خواهند پیش طاغوت به محاکمه روند با اینکه دستور دارند بدان کافر باشند» (طاغوت یعنى بسیار سرکش و مقصود از آن شیطان است و قاضیان ناحق که از طرف حکومت جور باشند طاغوت خوانده شده‏اند).

عرض کردم: پس چه کنند؟

فرمود: متوجه شوند به یکى از شماها که حدیث ما را روایت کند و در حلال و حرام ما نظر دارد و احکام ما را مى‏داند و به حکمیت او راضى شوند که او را حاکم شماها مقرر ساختم و اگر طبق حکم ما قضاوت کند و از او نپذیرد (یعنى کسى که حکم بر ضرر او است) همانا حکم ما را سبک شمرده و ما را رد کرده و راد بر ما بر خدا رد کرده و این خود در مرز شرک به خدا است.

گفتم: اگر هر کدام شخصى را حکم ساخت و راضى شدند که آن دو شخصى ناظر در حق آنها باشند و آن دو حکم حکم مختلف دادند و هر دو حدیث از شما دارند و حدیث‏ها مختلف‏

هستند؟

فرمود: حکم آن درست است که عادلتر و فقیه‏تر و در نقل حدیث راستگوتر و با تقوى‏تر است و به حکم آن دیگرى توجه نشود.

گفتم: هر دو در نظر اصحاب ما عادلند و پیش شیعه رضایت بخشند و بر هم برترى و مزیتى ندارند.

فرمود: به آن روایتى توجه شود که از ما نقل شده و مدرک حکم آنها است، به هر کدام از دو روایت که مورد اتفاق شیعه است عمل شود و آن روایت شاذ و غیر معروف نزد شیعه ترک شود، زیرا در روایت مورد اتفاق تردیدى نیست و همانا امور بر سه گونه است:

امرى که روشن است درست و حق است، باید پیروى شود. و امرى که معلوم است ناحق است و گمراهى است باید از آن اجتناب شود.

و امر مشکلى که باید به خدا و رسولش برگردد، رسول خدا (ص) فرمود: حلالى است روشن و حرامى است روشن و در بین این امور مشتبهى هم هست، هر که مورد شبهه را ترک کرد، از محرمات نجات یافته و هر که بدان اخذ کرد و در نتیجه مرتکب حرام شود و ندانسته هلاک گردد.

گفتم: اگر هر دو روایت از شما مشهورند و رجال موثق هر دو را نقل کردند از قول شما؟

فرمود: توجه شود هر کدام با قرآن و سنت موافق است و با عامه مخالف است بدان عمل شود و آن که حکمش بر خلاف قرآن و سنت و موافق عامه است ترک شود.

گفتم: قربانت، اگر دو تن فقیه حکم، هر دو حکم خود را موافق کتاب و سنت تشخیص دهند ولى یکى از دو خبر مدرک‏

حکم موافق عامه است و دیگرى مخالف عامه به کدام از دو خبر عمل شود؟

فرمود: آنکه مخالف عامه است مایه رشد و هدایت است.

عرض کردم: قربانت، اگر هر دو خبر موافق عامه هستند (یعنى هر کدام موافق یکى از مذاهب عامه است)؟

فرمود: توجه شود هر کدام بیشتر مورد میل حکام و قضاتند ترک شود و به دیگرى عمل شود.

گفتم: اگر هر دو از این نظر برابر باشند و مورد میل حکام باشند؟

فرمود: اگر چنین باشد، باید صبر کنى تا حضور امام برسى زیرا توقف در مورد اشتباه بهتر از افتادن در هلاکت است.

 

نمی دانم نیاز به توضیح هست که چه تحریف هائی در این حدیث صورت گرفته یا نه؟

1-   حاکم در این روایت به معنای قاضی است نه حاکم به معنای مدیر یک مملکت یا رئیس جمهور!

2-   «افراد متدین به کدام حاکم متمایلند» در حدیث به این شکل وجود ندارد! بلکه آنچه در حدیث آمده است این است که کدام روایت از روایتهائی که هر کدام از دو حاکم بدان استناد می کنند، توسط رجال موثق دیگر نقل شده است و رجال موثق به آن عمل می کنند!

3-   «بنگر به مخالفان آئین ما ، کدام یک را بیشتر می پسندند، او را کنار بگذار و ببین کدام بیشتر خشمگینشان می کند، او را برگزین.» این قسمت از روایت نیز دچار تحریف عجیب و غریبی شده است. چرا که در روایت منظور از مخالفین، اهل سنت هستند، و بحث از این نیست که آن ها کدام حاکم را بیشتر می پسندند! بلکه منظور این است که کدام روایت از روایت هائی که مورد استناد این دو قاضی است مخالف با فتوای اهل سنت است. دلیل این امر این است که وقتی هر دو قاضی، ثقه و عادل هستند و دروغ نمی گویند، قطعا هر دو نفر، روایت مورد استناد خود را از امام علیه السلام شنیده اند و این نشان می دهد که یکی دفعاتی که امام در حال بیان حکم بوده اند مجبور به تقیه شده اند و حکم اهل سنت را بیان کرده اند.

گمان نمی کنم دیگر نیازی به توضیح باشد. امیدوارم این دروغ بستن ها از جانب این اشخاص تکرار نشود و دیگران که یک پیام را به محض دریافت، برای دیگران ارسال می کنند، تأمل بیشتری داشته باشند

 

پ.نوشت1: این متن رو خیلی وقت پیش میخواستم بزارم اما به هر دلیلی نشد اما کلا باید میذاشتم! کلا خیلی وقته میخام آپ کنم اما نمیشه به دلایل مختلف و واهی!

حتما بازم باید بگم که کپی پیست کاملا رعایت شده! حتی عنوان متن هم تحریف نشده! قانون کپی پیست همینه دیگه! هرچند آقای شوهر رضایت کامل دارند از کپی پیست متنشون توسط بنده!

پ.نوشت 2: لطفا لطفا لطفا هر اس ام اسی میاد براتون سریع منتشر نکنید ببینید از کجا اومده . کم حساب کتاب داریم اونور که اینا رو هم بهش اضافه کنیم؟!

پ.نوشت 3: این روزها برا ما دعا کنید خیلی زیاد...... برکت وقت، گام گذاشتن در مسیر رضای خدا و اولیایش، فرزند صالح و سالم، و .....

پ.نوشت 4: این روزها برا مسلمونها خیلی دعا کنید خیلی زیاد.....ازدواج جوونها، هدایت جوونها، ترویج ارزش ها و برچیده شدن ضد ارزش ها، آهای بچه شیعه ها! تو رو خدا روی این مورد آخری خیلی کار کنید خیلی زیاد... فقط دعا کافی نیست...

التماس دعا


[ یکشنبه 92/9/24 ] [ 12:8 عصر ] [ دلنوشته ] [ گل واژه ها () ]

دختر سرزمین من!

احساس مےکنم این روزها معناے زیبایے را گم کرده اے

باور کن زیبایے در چشمهاے رنگ روشن و لبهاے برجسته کرده سرخ نیست

باور کن هر چه قدر هم دماغت را کوچک و سر بالایش کنے زیبا نخواهے شد



دختر سرزمین من...

معیارهاے زیبایے ات را تغییر بده

زیبایے ظاهرے هر فرد،همانیست که خداوند در وجودش قرار داده

و این زیبایے ظاهر زمانے به چشم خواهد آمد که تو قلب پاکے داشته باشے

آنوقت همه تو را زیبا خواهند دید!!

از صمیم قلب برایت آرزو مےکنم زیبایے حقیقے گم شده ات را دوباره پیدا کنے...




(باز هم کپی پیست! از وبلاگ محبوب خاطرات همسر یک طلبه)

[ یکشنبه 92/7/14 ] [ 9:30 صبح ] [ دلنوشته ] [ گل واژه ها () ]

شاید برایتان اتفاق افتاده باشد (شاید نه! قطعا!) که در ترافیک سنگینی گیر افتاده باشید و پس از چند دقیقه ترمز و کلاچ گرفتن متوجه شوید راه باز شده و هیچ ترافیکی وجود ندارد. با نگاهی به آینه متوجه می شوید که همه این ترافیک حاصل یک پارک دوبل بوده و در این حالت اگر آدم مودبی باشید سری تکان می دهید و زیر لب جمله ای نامفهوم بر زبان می آورید و اگر از کوره در رفته باشید شلیک الفاظ رکیک شما جان و ناموس و آباء و اجداد مرحوم و غیر مرحوم آن راننده غایب را هدف قرار خواهد داد و شاید از این هم تجاوز کنید و هرچه راننده بی شعور و آن که به او گواهینامه داده و ... و جمهوری اسلامی و همه را از عنایت خود بهره مند سازید. و صد البته شاید زمانی را فراموش کرده اید که خودتان بدون توجه به هیچ چیز و هیچ کس، شاید اتومبیل خود را در جائی مثل همین جا پارک کرده باشید  .

ادامه مطلب را حتما بخونید...

[ پنج شنبه 92/5/17 ] [ 2:7 عصر ] [ دلنوشته ] [ گل واژه ها () ]

 

اینکه زن باشی و از آبشار زیبای موهایت لذت ببری 

ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی طوری که حتی تاری از آن معلوم نباشد


اینکه زن باشی و اندام مناسبی داشته باشی 

ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی


اینکه زن باشی و بتوانی زیبا و با عشوه حرف بزنی
 

ولی نزنی و صدایت را نازک نکنی


اینکه زن باشی و بتوانی همکار نامحرمت را بخندانی طوری که لحظات شادی با هم داشته باشید 

ولی نخندانی و از قید آن شادی هم بگذری و سنگین برخورد کنی


اینکه زن باشی و در بازار عرضه و تقاضای ادا و عشوه و هوی و هوس بتوانی عرضه کننده باشی 

ولی نباشی هر چند که قابلیتش را داشته باشی


اینکه ارزش های جامعه ات وارونه شده باشد و برای ارزش های تو

در پوشش بودن های تو

ارزشی قائل نباشند



اینکه جوری حرف بزنی ، قدم برداری و پوشش داشته باشی که

همکارت ، استادت ، همکلاسی دانشگاهت تحریک نشود و راحت و آسوده کارش را بکند و تمرکزش بهم نریزد

 

اینکه با همه این تناقض ها دست

به گریبان باشی و حتی

پایت گران هم تمام شود ؛



همه اینها ارزش یک لحظه نگاه رضایت بخش بانو را دارد که دست دعا بلند کند و بگوید خدایا 

« دختران امت پدرم ، همه زیبایی ها را داشتند و معیوب و مفلوج و کچل و زشت نبودند 

ولی برای رضای تو زیبایی هایشان را از نامحرم پنهان کردند

پس تو محبت خودت را در دل هایشان صد چندان کن !

طوری که هیچ چشم و ابرویی 

ناز و کرشمه ای 

پول و مکنتی

نتواند جایگزین آن شود ! »

برگرفته از وبلاگ ورود آقایان ممنوع

[ شنبه 92/5/12 ] [ 2:29 عصر ] [ دلنوشته ] [ گل واژه ها () ]

وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ

لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ

 

و این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازی نیست


و حقا


که سرای آخرت همان زندگی [ واقعی ] است،


                اگر اینان می دانستند 


دنیا را بر آخرت ترجیح نمی دادند......


[ سه شنبه 92/5/8 ] [ 3:58 عصر ] [ دلنوشته ] [ گل واژه ها () ]

آتشی نمى سوزاند "ابراهیم" را
و دریایى غرق نمی کند "موسى" را

کودکی، مادرش او را به دست موجهاى "نیل" می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش

دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند
اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند

از این "قِصَص" قرآنى هنوز هم نیاموختی ؟!

که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد
نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست !

پس

به "تدبیرش" اعتماد کن

به "
حکمتش" دل بسپار

به او "
توکل" کن

و به سمت او "
قدمی بردار"

تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی ..


[ جمعه 91/8/19 ] [ 10:36 صبح ] [ دلنوشته ] [ گل واژه ها () ]
          مطالب قدیمی‌تر >>

.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 10
کل بازدیدها: 104365