دلنوشته | ||
ای بنده ی ناتوانی که ندانسته فراموش می کنی و ناآگاهانه مغلوب خواب می گردی و ناخواسته بیمار و مسن می گردی و نا آگاهانه به گرفتاری های سخت مبتلا می شوی و ناخواسته به واسطه ی از دست رفتن امور دلخواهت دردمند می شوی و سرانجام نادانسته جان می سپاری ! چه چیز تو را بر سوء ادب نسبت به پادشاه عالمیان، توانا و گستاخ گردانیده که ندای تلویحی او را که برای قیام عبودیت و بندگی اش فرا میخواند مکرر می شنوی ولی آن را کوچک شمرده و توجه نمی کنی؟ اگر یهود و نصاری آن را می شنوند و التفاتی ندارند و تو نیز چنین می کنی پس واقعا فرق میان تو و آنان چیست؟ اگر ندایی از پشت خانه ی خویش بشنوی و گوینده ای که از صدق گفتارش باخبر نیستی به تو بگوید که این صدای فلان خلیفه یا پادشاه است یا صدای کسی که به بخشش او امید داری آیا کارهایت را رها نمی کردی و برای پاسخ به آن ندا بر نمی خواستی؟ آیا ندای تمام پیامبران و اوصیا و تمام دعوت کنندگان به سوی پادشاه زمین و آسمان در نزد تو بی اهمیت تر از گفتار شخصی است که یقینا از راستگوئی او بی خبری؟!! حی علی الصلاه [ یکشنبه 90/5/9 ] [ 7:5 عصر ] [ دلنوشته ]
[ گل واژه ها () ]
[ دوشنبه 90/3/30 ] [ 11:42 صبح ] [ دلنوشته ]
[ گل واژه ها () ]
بسم الله الرحمن الرحیم حاج محمد اسماعیل دولابی در تعبیری زیبا از وظایف منتظران در دوران غیبت میگوید: پدرِ چهار تا بچه ، اینها را گذاشت توی اتاق و گفت اینجاها را مرتب کنید تا من برگردم. میخواست ببیند کی چه کار میکند. خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه میکرد میدید کی چه کار میکند، مینوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند برای خودش. یکی از بچهها که گیج بود یادش رفت. یادش رفت. سرش گرم شد به بازی و خوراکی و اینها. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید. یکی از بچهها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمیگذارم کسی اینجا را مرتب کند. یکی که خنگ بود، وحشت گرفتش. ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمیگذارد جمع کنیم، مرتب کنیم. اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب میکرد همهجا را. میدانست آقاش دارد توی کاغذ مینویسد، بعد میرود چیز خوب برایش میآورد. هی نگاه میکرد سمت پرده و میخندید. دلش هم تنگ نمیشد. میدانست که هم اینجا است. توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر میکنم. آخرش آن بچه شرور همه جا را ریخت به همدیگر. هی میریخت به هم، هی میدید این دارد میخندد. خوشحال است، ناراحت نمیشود. وقتی همه جا را ریخت به هم، همه چیز که آشفته شد، آن وقت آقا جان آمد. ما که خنگ بودیم، گریه کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد. زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش. شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش. زرنگ باش، نگاه کن پشت پرده رد تنش را ببین و بخند و کار خوب کن. خانه را مرتب کن. [ پنج شنبه 90/3/5 ] [ 8:35 عصر ] [ دلنوشته ]
[ گل واژه ها () ]
سلام اینم یه نوعشه !! میخواستیم امسال هفت سینمون فقط طبق آداب و رسوم ایرانیان قدیم نباشه و رنگ و بویی از قرآن و اسلام ! و وحی و.... هم در اون دیده بشه................... فکر کردم این بهترین راهه ! در مورد هر سین آیه مربوط به خودش را کنارش بزاریم. چون هم رنگ و بویی از قرآن در سفره دیده میشه و هم شاید به نوعی بعضی آیات نسبت به اون سین جنبه ی طنز هم داشته باشه ! هم دیگران را تشویق به طرح های ابتکاری تر و جدید تری کنه و هم جنبه ی شادی عید را داشته باشه !
آیات تو عکس مشخص نیست . میذارم آیات را: شعری که بالای پرده هست : بیشک از هفت سین نوروزی باغ معنا خوشآبورنگتر است سفره وحی را تماشا کن هفت سین خدا قشنگتر است روی این تاج عزت نبوی یکصد و چهارده نگین دارد هر که شد آفتاب هفت اقلیم چه نیازی به هفت سین دارد
سرکه : وَمِن ثَمَرَاتِ النَّخِیلِ وَالأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا *و از میوه درختان خرما وانگورهم باده مستىبخش و هم خوراکى نیک براى خود می گیرید .*(67 نحل)
سبزه: فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ کُلِّ شَیْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا* پس به وسیله آن از هر گیاه برآوردیم و از آن جوانه سبزى خارج ساختیم* ( 99 انعام)
ساعت: وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ *تا شماره سالها و حساب عمرها و رویدادها را بدانید.*(12 اسراء)
سکه : وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ *وکسانى که زر و سیم را گنجینه مىکنند و آن را در راه خدا هزینه نمىکنند ایشان را از عذابى دردناک خبر ده*( 34 توبه)
سیب :
وَفَاکِهَةٍ مِّمَّا یَتَخَیَّرُونَ *و میوه از هر چه اختیار کنند.*(20 واقعه)
سیر :
یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا*برای ما از آنچه زمین مىرویاند از سبزى و خیار و سیر و عدس و پیاز برویاند.*(61 بقره)
سمنو(گندم"حبه!") : مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ *مَثَل کسانیکه اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند همانند دانهاى است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشهاى صد دانه باشد*(261 بقره)
تخم مرغ: کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَّکْنُونٌ *گویى تخم شتر مرغ هستند.*(49صافات)
ماهی: نَسِیَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَبًا*ماهى خودشان را فراموش کردند و ماهى به طرف دریا سرازیر شد*(61کهف)
نظرتون چیه ؟؟؟!!!
[ شنبه 90/1/6 ] [ 3:23 عصر ] [ دلنوشته ]
[ گل واژه ها () ]
مولای من! یک سال دیگر هم بی تو گذشت. طبیعت دوباره زنده شده ، درختان دوباره زیباترین جامه های خود را بر تن کرده اند ، به هر طرف می نگریم شکوفه و گل هایی را می بینیم که لبخند می زنند ، فقط به امید وصال تو در سال جدید ! محبوب من ! یک سال دیگر هم بی تو گذشت و برایم جای خالی تو بیش از پیش عادت شد ، من به جای گرفتن طراوتی تازه در ابتدای سال جدید، از قبل هم مرده تر شده ام و فکر کردم که بهار شده است . پس بیا ! بیا تا اولین بهار زندگیم را تجربه کنم..... زیباترین بهارم پایان انتظار است/ آن دم رسد نگارم ، بهار در بهار است
هر چند سال جدید بدون ظهور مولا تبریک گفتن ندارد ! اما به امید ظهورش در ابتدای سال جدید ، نوروز را پیشایش به همه دوستانم تبریک عرض میکنم......... انشاالله سال خوب و پربرکتی همراه با ظهور مولا "عج" داشته باشید . انشاالله ...................
[ جمعه 89/12/27 ] [ 2:9 عصر ] [ دلنوشته ]
[ گل واژه ها () ]
غربت مولا! یا صاحب الزمان! ای مولای غریبم ! عجل علی ظهورک آری غربت مولا صاحب الزمان را می توان از هر معصوم دیگری بالاتر دانست . آلام و رنج و گریه های بیت الاحزان مادر بزرگوارشان حضرت زهرا "س" پس از رحلت پیامبر عظیم الشان اسلام "ص" اگر چه جگر خراش و جانسوز بود سه ماهی بیشتر طول نکشید. دوران غربت و خانه نشینی حضرت امیرالمومنین "ع" ربع قرن بود. فاجعه ی خون بار عاشورا سخت ترین مصائب عالم هستی بود ؛ اما در ظرف زمانی کوتاه صورت پذیرفت. دوره ی حبس باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر"ع" را حداکثر 21 سال نوشته اند..... اما هم اکنون هزار و صد و اندی سال از ولادت امام عصر ارواحنا فداه می گذرد و این تواناترین و دلیرترین و شایسته ترین انسان روی زمین هنوز هم در زندان غیبت به سر می برد. چه صبر و استقامت و طاقتی ! چه انتظار طولانی و دردناکی! طبیعی است که اگر عضوی از یک خانواده یا یک خاندان به هر دلیل با مشکلی روبرو شود ، به دنبال آن تمام اقوام و آشنایان دست به دست یکدیگر می دهند ، به حرکت و تکاپو می افتند ، بالا و پائین می روند ، هزینه می کنند، اسناد ملکی و آبروی خود را به ودیعه می گذارند تا او را از گرفتاری خلاص کنند. این را بارها دیده ایم. مگر مطابق آموزه ها اعتقادی و معارف شیعه ، امام زمان ما عزیزتر از جان و هستی و پدر و مادرو فرزندان و عزیزان ما نیست؟ ( بابی انتم و امی و نفسی و اهلی و مالی) پس بیاییم با ترک گناه و با دعا برای ظهور آن حضرت، قفل زندان غیبت را بشکنیم و مولای عزیزتر از جان خود را از این گرفتاری چند سده آزاد سازیم.
برگرفته از کتاب آشتی با امام زمان/دکتر علی هراتیان
[ پنج شنبه 89/11/28 ] [ 7:19 عصر ] [ دلنوشته ]
[ گل واژه ها () ]
داشتم فکر می کردم ...... [ سه شنبه 89/9/9 ] [ 1:28 عصر ] [ دلنوشته ]
[ گل واژه ها () ]
سلام ! هرچند هفته دفاع مقدس تموم شد ولی خاطرات شهدا هیچوقت تموم نمیشه !!
در تفحص شهدا، دفترچه یادداشت یک شهید 16 ساله پیدا شد که گناهان هر روزش را در آن یادداشت می کرد،گناهان یک روز او این ها بود: سجده نماز ظهر طولانی نبود. زیاد خندیدم. هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد. دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر 16 ساله کوچکترم!! جوان آنلاین [ چهارشنبه 89/7/14 ] [ 8:36 صبح ] [ دلنوشته ]
[ گل واژه ها () ]
از رحمت خدا ناامید نشوید ؛ زیرا تنها کافران از رحمت خدا نامید می شوند . ( یوسف/87 )
خدایا ! گاهی وقتها که داری امتحانم میکنی و من حواسم نیست ، گاهی که چندتا اشتباه پشت سرهم انجام میدهم ، و خودم را می بازم و کم می آورم ، فکر میکنم مهربانی هایت تمام شده و دیگر نه برایت مهمم و نه دوستم داری.صدایت میکنم و فکر میکنم نمی شنوی؛ جوابم را نمی دهی. محلم نمیگذاری. آن وقت است که فکر میکنم نیستی ؛ چون اگر بودی ، حتما کاری میکردی. اسم این حس ها ، که آدم را مچاله میکند ناامیدی است.میدانم که ناامیدی را دوست نداری و میگویی که یک جور فراموش کردن توست .
[ پنج شنبه 89/6/25 ] [ 11:51 صبح ] [ دلنوشته ]
[ گل واژه ها () ]
سلام سلام
[ پنج شنبه 89/6/4 ] [ 7:11 عصر ] [ دلنوشته ]
[ گل واژه ها () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |